وقتی در خانه یکی از همسایه ها صدای فریاد کودکی بلند می شد و صدا به گوش رخساره خانم همسر سید بزرگوار
می رسید به هر نحوی بود این خانم مهربان در آنجا حاضر می شد و با ضامن شدن و سپردن تعهد از سوی
کودکان ، دعوای والدین با فرزندان را خاتمه می داد و عنوان می کرد که دخترم یا پسرم چون من ضامن
شده ام آبرویم را نبری و دوباره مرتکب خطا نشوی . او زن متحمل و صبوری بود و از تخصصهای
او می توان به شکاندن بادام و مغز کردن آنها به وسیله میله های آهنی مخصوص( چکش مانند) در
شبهای پاییزی ، انجام فرایض دینی بویزه نماز در اولین وقت ، پایبندی به صیغه خواهری با
هرکدام از خانم ها که منعقد می کرد و فرار از غیبت در مورد خواهران صیغه ای خود ،
تحمل شداید مختلف و صداقت گفتارش از هر چیزی زیبا تر می نمود. همسایگان را
همچون خانواده خود دوست می داشت. رحمت خداوندی بر همه آنان باد وضمانت
بهشت بر صفا و ایمان از سوی آن رحیم